پاره سنگ
یک پاره سنگ رفته بود توی قلبم، بد جور فکرمو مشغول کرده بود،دردش امانمو بریده بود،خون سرتا پامو کثیف کرده،نوک انگشتهام داره کبود میشه، دستام درد میکنه پاهام دیگه حسی نداره ، صدام دیگه بی رمق شده، نگاهم دیگه بی سود شده، اما خدارو شکر؛ با بودنت آقا هنوز روحم سالمه.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاریخ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391
توسط
محمد